۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه

جملاتي زيبا از بزرگان



براي شب پيري در روز جواني بايد چراغي تهيه کرد . بلو تارک
نمایش اندازه واقعی

هيچ چيز نمي تواند بر عشق حكومت كند، بلكه اين عشق است كه حاكم بر همه چيز است. لافونتن


خوشبختي كيفيت ذهني است كه انديشه از آن لذت ميبرد. ماكسول مالتز


انديشمند يگانه است و اگر از ترس سکوت نمود با آدمهاي ديگر هيچ فرقي ندارد . ارد برگ


براي شب پيري در روز جواني بايد چراغي تهيه کرد . بلو تارک


حکمت درختي است که ريشه آن در قلب است و ميوه آن در زبان . بطلميوس


آموزگاري ، عشق است چنين جايگاهي هيچگاه به دست غير مباد. ارد بزرگ


بخيل براي ثروت خود نگهبان است و براي ارث انباردار . بزرگمهر


مرور زمان به خودي خود بسياري از نگراني ها را از بين مي برد . ديل کارنگي


استوارترين پيمانها آنهايست که با انديشه مان پذيرفته ايم . ارد بزرگ


هر چه نور بيشتر باشد ، سايه عميق تر است . گوته

سخن بزرگان به انتخاب سینا انصاری



راهی جز نرمش و بازی با هستی نیست . ارد بزرگ



دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب ترا لمس کند . مارکز



عشق یگانه منبع نیرو و قدرت شماست . باربارا دی آنجلیس



قانون احتمالات یادت نره ، بلاخره یک نفر خواهد گفت بله . آنتونی رابینز



اگر فکر می کنید که موفق می شوید یا شکست می خورید،در هر دو صورت درست فکر کرده اید . آنتونی رابینز



وقتی انسان آرامش را در خود نیابد ، جستجوی آن در جای دیگر کار بیهوده ای است. لارو شفوکو



هنگامی که می خواهی وظیفه و بایسته خویش را انجام دهی از کسی فرمان نگیر . ارد بزرگ



در تاریخ جهان ، هر لحظه عظیم و تعیین کننده ، پیروزی نوعی عشق است. امرسون



موفقیت ، یک درصد نبوغ ، 99 درصد عرق ریختن . توماس ادیسون



مهم این نیست که در کجای این جهان ایستاده ایم ، مهم این است که در چه راستایی گام بر می داریم . هولمز



بسیاری از آرزوهایمان را می توانیم با نشان دادن توانمندی خویش به آسانی بدست آوریم . ارد بزرگ



سعی نکنیم بهتر یا بدتر از دیگران باشیم ، بکوشیم نسبت به خودمان بهترین باشیم . مارکوس گداویر



مغز ما یک دینام هزار ولتی است که متاسفانه اکثرمان بیش از یک چراغ موشی از آن استفاده نمی کنیم . ویلیام جیمز



نگاه خردمندان به ریشه ها می رسد و دیگران گرفتار نمای بیرونی آن می شوند . ارد بزرگ



آن گاه خواهید دید که زندگی با لطف و محبت ، زیبایی ، رحمت ، شادی ، نشاط و شور و سرزندگی به شما پاسخ خواهد داد . باربارا دی آنجلیس



بهترین خوشبختی ها ، یاری به دیگران است. آلبرت هوبار



آن چه انسان هرگز نخواهد فهمید این است که چگونه در مقابل کسی که ما را آفریده و همه چیز ما از اوست مسوول خواهیم شد و او از ما بازخواست خواهد کرد ؟!؟!؟ . موریس مترلینگ



چهار چوب نگاه ما زمینی است ، اما برآیند اندیشه ما جنبه آسمانی نیز پیدا می کند . ارد بزرگ



هر چه عشق و شور زندگی بیشتری از خود ابراز کنید برای دیگران نیز بیشتر مقاومت ناپذیر خواهید شد و آن ها دیگر نخواهند توانست شما را نادیده بگیرند . باربارا دی آنجلیس







برآیند سامان یافتگی رفاه است پس : نخست باید به ساختار درست رسید سپس بر اساس آن ساماندهی کرد آنگاه رفاه همگانی بوجود می آید . ارد بزرگ


منبع :

http://rasht100.blogfa.com/post-72.aspx

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد *شکست*


● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ●
● فرگرد شکست●
« غزلی شکسته برای ماه غمگین نشسته از:فریدون مشیری »
گل بود و می شکفت بر امواج آب ماه
می بود و مستی آور
مثل شراب ماه
شبهای لاجوردی
بر پرنیان ابر
همراه لای لای خموش ستاره ها
می شد چراغ رهگذر دشت خواب ماه
روزی پرنده ای
با بال آهنین و نفس های آتشین
برخاست از زمین
آورد بالهای گران را به اهتزاز
چرخید بر فراز
پرواز کرد تا لب ایوان آفتاب
آمد به زیر سایه بال عقاب ماه
اینک زنی است آنجا
عریان و اشکبار
غارت شده به بستر آشفته شرمسار
غمگین نشسته خسته و خرد و خراب ماه
داوودی در شب سپید هزار پر
سر بر نمی کند به سلام ستاره ها
برگرد خویش هاله ای از آه بسته است
تا روی خود نهان کند از آفتاب ماه
از قعر این غبار
من بانگ می زنم
کای شبچراغ مهر
ما با سیاهکاری شب خو نمی کنیم
مسپارمان به ظلمت جاوید
هرگز زمین مباد
از دولت نگاه تو نومید
نوری به ما ببخش
بر ما دوباره از سر رحمت بتاب ماه
____« سروده ای از:از:فریدون مشیری »____
زمانی که انسان برای زندگی خود تلاش میکند همواره در راههای بسیاری قدم میگذارد که خواسته وناخواسته با مشکلات ومشقات وزحماتی نیز به همراه است که انسان برای گذر از هریک از آن تجریبههای بسصیاری نیز بدست اورده وشالوده ی زندگی خود را بر مبنای آن پایه ریزی میکند تا در راه های بعدی رفتن کمتر دچار مشکل شود ومسلم است که تمامی آدیمان در هرمقام ومرتبه ای اززندگی نیز که قرار داشته باشند در طول زندگی بارها طعم شکست را احساس خواهند کرد واینکه چگونه با آن روبرو شده عکس العمل نشان داده باآن کنار بیایند ویا آنرا از سر بگذرانند همه وهمه بستگی باین دارد که اندیشه های فردی او بر اساس چه مبنی ای استوار گشته است انسانها هریک بگونه ای با مشکلات مواجه میشوند ,طی فرگردها نیز بسیار گفته شد که اندیشه وتفکر آدمی برروی خود آنچه در باره ی خویش می اندیشد ,بسیار تاثیر گزار زندگی درراهای بعدی ما در گذر عمر میشود وباز گفتیم عده ای نیازمند این هستند که خود را با برنامه ریزی دقیقی در راه زندگی پیش برند وگروهی همواره منتظر یاری وتشویق یا تائید دیگرانند زندگی میکنند وتابع مطلق نظریه عام وخاص وفرق نمیکند چه کسی همینقدر که اورا تائید کنند برای او کافی ست تا توان رفتن به راهی را درخود پیدت کند وحتی به شوق وذوق راهی شود . دیگر گروه ,گروهی افراد ی بی انگیزه هستند که در بیتفاوتی مطلق اصلا برایشان مهم نیست امروز چگونه سر شد دیروز چگونه گذشت فردا چه خواهد داشت وتنها مصرف کنندگان بی سود وبی فایده ی جامعه هستند که حتی به زور کارهای خود راانجام میدهند وپیروزی وشکست هم مثل بقیه ی امور فرقی ندارد که اتفاق بیافتد یا نیافنتد موفق باشند یا نباشند مهم این است که امروز نه کسی کار بکارشان داشتهباشد نهنیازی باشد خود بدیگران کاری داشته باشند وتا حتیالمکان فقط بودن آنان درجامعه برای مصرف نیازهای سخصی وضروری آدمیست و نه بیشتر که این دسته همانگونه که بی ثمکر بدنیا امده زندگی میکنند بیثمر نیز میمرند وهرگز نه برخود سودی داشته اند نه بردیگران. تعدادی دیگر نیز , درهدف بی تفاوت دربودن خودر در زندگی همواره یا به فکر سودند هم هیچ چیز برای ایشان مهم نیست وروزگاررا با آنگونه میگذرانند که هرجا بهتر بود درهمانجا چادر میزنند وهرکجا بارانی وسردوبرفی مهارجرت کرده وهمواره آماده ی مهاجرت به محلی دیگر دراندیشه وفکر وزاه زندگی خود هستند وقانون فکری انان بدین شکل برای آنان معنی نیشود که هرکجا دیگران درآن بهتر امروزرا میگذرانند همانجا برای ماندن خوب وایده آل است وییلاق ویشلاق فکری آنان بنا بر اب وباد وهوائی ست که سود فعلی آنان را درامروز جابگو باشد وفردا راهم خدابزرگ است وباز میشود دید بقیه کجا هستند وهمانجا رفت وبود وماند تافردای دگر واین شکل اندیشه ی ذهنی وتصمیم گیری درنحوه ی نو زندگی نه هدفمنداست نه رییشه ای در ایده آلی دارد ایده آل انان درامروزیست که فردائی داشته باشد یا خیر نفع وسد امروزی را جوابگوست وبرای ایشانن همین کافی ست ودرنتیجه اینگونه اندیشه ای نه بر مبنای اندیشه ی بزرگی وعالمی استوار ورشد یافته است نه هدفمند بوده نه سرانجامی را دنبال میکند وشکست وموفقیت نیز اگرچه بی تاثیر برعوالم آنان نیست اما اگرهم شکست خوردند باز هستند دیگرانی که جای خوبی اطراق کرده باشند که او بتواند ازآنان نمونه گرفته همانجا را امتحان کند که صدالبیته اینگونه الگو برداری از یک الگوی مشخصه ی موفق نیست بلکه درست بمانند چادرنشینان صحراست که فقط حائی اطراق میکنند که لزوم زندگی آنان ایجاب میکند وبااینکه قبیله های اینگونه ای هرگز انسانهای بیخودی نبوده نیستند اما این گرئه یاد شده ازافرادی ساخته شده اند که تنا سود ومنفعت امروزی برای آنان مطرح است وفرقی نمیکند دنیا چگونه بگذردهرکه بهتر براو گذشت باهمان او همراه میشود و برخی نیز با هرچه پیش اید خوش آید زندگی میکنند وهدفی جدی را برای امروز وفردا در سر ندارند وتنها هستند که باشند نمیدانم بدرستی کدامین بیشتر از زندگی لذت میبرد ادکه راحتی امرزو را با هرچه هست ورضایت از اوضاع برخود ساده میکند یا آنکه تمامی روز وشب برای رسیدن به ادهداف خویش زندگی میکند وکمتر اسودگی وراحتی روز را هدف خویش قرار میدهد وساعات استراحت نیز به شکلی در روح وفکر ودهن خوددرگیر برنانه ی بعدی ست واگرچه چنین انسانیبه سرانجامی خوب نیز میرسد اما عمری شکست وپیروزیرا با دست وخواست خود تجربه میکند چرا که خود بدنبال آین است که راههای بیشماری را رفته در نتیجه برای هرتجربه ای شکست وپیروزی های بسیاری را نیز متحمل میشود که شاید اگر کمتر بخود برای رسیدن فشار آورده بود کمتر مشکاتی را میدید وکمتر نیز صدمات راه را متحمل میشد اودرنهایت میرسم به گروه تابع که همواره وهمیشه هدفهای ایشان را دیگران تعینن میکنند یا اگر خود اندیشه وفکر ارزو ونظری داشته باشد تا دیگری اورا هل ندهد گامی برنمیدارد وهمچنین ئاتید وتوشیق یا رد ونفی هخواسته ی او در نظر دیگران برای او مهم است وتا آنان تائیدی وموافقتی ازخود نشان ندهند او نیز گامی برنخواهد داشت وهمچنین به همین راحتی وسهولت نیزمردم ودیگران میتوانند اورا به اوج وقعرشادی وغم یا پیروزی وشکست ببرند بااینوصف گروه اخر که شناخته شده به گروه باد هستند باقی میماند که هرسو باد بوزد همان سو متمایل وییلاق قشراق فکری آنان سازنده ی زندگی امروز آنان است وفردا هم که هیچ اصلا به فردا فکری ندارند بکنند چرامکه ایده آلی را جیستجو نمیکنند وامروز که خود راشاد وخوشبخت اساس میکنند برایشان کافی ست درنتیجه نمونه تجربیاتی که هریک از این گروه نیز درگیروزی وشکست خود بدست میاورند همانقدر متفاوت ومتضاد است که نوع زندگی آنان هست واین گروها نیز درهمه جوامع دنیا وجود دارند که اگر به سنت وآئین وآداب وروسوم واندیشه های همگانی نیز خود را مقید کنند تنها برای همان لحظاتی ست که نیاز است اینکاررابکنند.
___ بوسه ی سلام /از« ف.شیدا»_____
بی گمان درپس رفتن ها
" باز گشتی " نهفته بود ..
تا در حریم میان
کلام ودست وگرمی،
نگاه وآتش وسوزندگی،
سلام را بوسه ای باشد،
میان گنگی احساسی
که دورافتاده از نزدیکی ها..
به دگربار شراری می گرفت ،
تا نقش دلواپس دلتنگی ،
گم شود ،
در لمس دستها،
ودر آغوش نگاه ،
و ختم" بدرود" را ،
به انباری ببخشد
که تا دیروز
پشت پرچین های سبز،
اما بی روح ،پنهان بود!
اگرچه همیشه وهمواره
حس میشد در میانه ی دل!!!
ورنج می بخشید بر " بدرود" دیروز
و شتابی داشت
بر " سلامِ" دوباره ی همیشه ماندن،
واز سفر دست کشیدن!!!
و نقش آبی یک عمر ،،دوستت دارم ،،
را بر قاب هستی عشق میکشید ...!!!
اما نه بر دیواراتاق پشتی خانه،
که بر خلوت ِهمیشه ساکت شبانه ای،
که قلم،در بی قلمی ها ،
هزار واژه را نقاشی میکرد !
تا او بداند بی واژه نمانده است
در دوری نگاه
در ندیدن چهره ناشناخته ای
که آشنا میزد و غریبه نبود!!
میدانی آخر،
در بین حروف و واژه و قلم
دلبستگی بسیار بود،
با دستهای نوشتن ...
مرتبط به رگهای ره کشیده
از دل بر قلمى که
بسیار گفتنى داشت!!
تا " بدورد" را،
به آبی احساسی بسپارد،
که میدانست ،
در عمق آسمان بی انتها ،
جایگاهی دارد،
از تبلور احساسی که ،
اگرچه بی سخن مانده بود...
اما قلم را از،،
دستهای گرم قلبی،،
بر خطوط کاغذ میکشید !!!
که تنها واژه سلام ،
میدانست وبس !!!...
اینگونه نیز، در رسم
باز هم گذشتن از شبی،
میشد باز هم دوباره نوشت
و تکرار مداوم دوستت دارم
را به واژه سپرد
تا هزار نقش تازه
را رنگ زند بر بوم بودنها...
ویکروز سرانجام
در نگاه تو بگوید: سلام....
در رسم واژه و شعر تو!!...
در رسم هزار بار عاشقى ،
هزار بار
تکرار دلواژ ه هاى ناگفته!
گاه دلتنگی غروب میکند
در کنج آسمان دل
و،« سه باره »
شاعر میشوم !!!
«هزار باره » عاشق!!!
¤¤¤ پنجشنبه 22 آذر۱۳۸۶سروده ی : فرزانه شیدا ¤¤¤
ودرواقع تنها گروه اول انسانهای موفق واقعی دنیا هستند که نام این گروئه را «گروه عاشقان» میگذارم« عاشقان رسیدن».چرا که در این گروه انسانهای هدفمند وزحمتکش وکوشا بیشترازهمه بار سختی وزحمت وشکست وپیروزی خود وهمچنین زندگی اجتماعی وحتی گذران چرخه ی زنگی کشور وملت خویش را بردوش کشیده وسختی های بسیاری نیز می بینند ودرنتیجه درجایگاهی که ایستاده اند واقعا و براستی لایق آن هستند چرا که زحمات شبانه روزی بسیاری را نیز برای آن متحمل شده اند و بار زندگی همگان را بردوش داشته اند تا درپیشرفت خود به پیشرفت جامعه نیز توان یاری رساندن داشته باشندوهمواره دقت نظر با ارج نهادن به تمامی ریشه های فرهنگی اجتماعی سنتی دینی و....همراه با توجه واندیشه ای والا همراه با حرمت نگاهداشتن وحتی دلسوزی انسان دوستانه ای برای جامعه عمر خود را باارزش وسبز زندگی کرده اند تا سرسبزی دهنده ی زندگی همگان باشند.
____ «هفتخوان از:فریدون مشیری »_____
چه توفان درین باغ بگشودد ست
که سرو بلند تناور شکست ؟
چه شوری در آن جان والا فتاد
که آن مرد چون کوه از پا فتاد
چه نیرو سر راه بر او گرفت
که نیرو از آن چنگ و بازو گرفت ؟
چه خشکی در آن کام آتش فشاند
که آن تشنه جان را به آتش کشاند ؟
چه ابری از آن کوه سر بر کشید ؟
که سیمرغ از قله ها پر کشید
چه نیرنگ در کار سهراب رفت ؟
که با مرگ پیچید و در خواب رفت
چه جادو دل از دست رستم ربود ؟
که بیرون شد از هفتخوانش نبود
خمار کدامین می اش درگرفت ؟
که از ساقی مرگ ساغر گرفت
پدر را ندانم چه بیداد رفت
که تیمار فرزندش از یاد رفت
« سروده ای از:از:فریدون مشیری »
من به شخصه معتقدم که انسان درطول عمر شاید زمان عمراو اجازه اینرا ندهد که به تمامی آرزوهای خوئد دست یابد ولی میبایست تلاش کند که به بیشترین آنها برسد ودراینراه انتظار شسکت وپیروزی را نیز داشته باشد ودرخود این قدرت ونیروی فکری را ایجادکند که همینقدر که تلاش میکنم کافی یست باید کافی باشد تا بتواند مطمئن باشد که کم کاری برای رسیدن به آرزوها واهداف خود نکرده ام وتمام هم وغم خود را نیز بکار برده ام تا همان باشم که میخواهم باشم و درهمان جایگاهی قرار بگیرم که دوست دارم آنجا باشم و به همان چیزهایی دست یابم که آرزوی دست یافتن به آنرا داشته ودارم واین گونه تفکری خود نیازمند این است که انسان بر اعتماد بنفس خویش بیافزایدبراحتی ازراه رفته با تشویق وحتی تنبیه وازار همکاری نکردن دیگرانی که همیشه درزندگی انسانها هستنداز راه رفته باز نگردد ومغلوبب خود ودیگران وجهان وزندگی نشود حتی وقتی که شکست میخورد باز ایستاده بخود بگوید ایرادی ندارد من میرم ومیرسم باورکنید اینگونه فکری بهترین مشوق ادمی برای خود اوست بی اینکه نیاز داشته باشد که حتی دیگران بااو همفکری وهمکاری کند میرود ومیرسد من خود اینگونه آدمی بوده وهستم که اگرچه شاید با شنیدن مخالفتها متاسف شوم اما ازکارخویش متاسف نوشتم ازنوع ایده ونظر دیگران است که متاسف میگردم چراکه من میدانم به کجا روانم چرا میخواهم درجستجوی چه هستم چه را ارزوی خود میدانم چه مراشاد وغمگین میکند چیزی که برای رسیدن به هریک از آنان هیچ کسی نه گامی برایم برخواهد داشت نه زحمت حتی فکر کردن انرا بخود خواهد داد نه لااقل آنقدر که برای خود من مهم است کهباشم چه باشم کجا باشم درنتیجه هرچه بشنوم هرچه بگویند هرگونه افکاری را درمورد خود ببینم تنها باین فکرز میکنم هدفی دارم که برای من مهم است چه برای دیگران باشد چه نباشد برای من مهم است واین منم که زندگی خود را زندگی میکنم درنتیجه این منم که میبایست شادی وغم خود را رنگ ببخشم این منم که می بایست شکست وپیروزی خود را تحمل کنم این منم کهمیبایست دگرباره بیاستم ومادامه دهم تا زمانی که هستم باید باشم بگونه باشم که باید باشم برای خود تا بااین برای خود بودن قادر باشم برای دیگران نیزر باشم چه خانواده ام باشد چه آشنایانتم چه کشورم چه جهانم وحتی اگر عددی نیز دردنیائی نباشم همانقدر که تلاش خود را میکنم کافیست تا بدانم بودنم هرچه هست پرکردن یک فضا نیست که نه ثمر بخش باشد نه اثر گزار نه بی فایده نه دردامور لااقل برای خود وکسان من بودنم ارزش داشته باشد که بدانم هستیم بی ثمر نبود حال براین قدر بدانند یا ندانند این به حال.احوال وذهن ودرون خود آنان بازخواهد گشت وحرفی واصرای نیست که اسنام همواره وهمیشه محبوب دیگران باشد همینقدر که ازار کسی نباشد وسعی کند چنین نباشد کافیست تا حضور او حضوری باشد که لااقل اگر خدمتگزار نیست آسیب رسان وزیان دهنده هم نیست وزندگیخود را مبکند به بهترین نخحوی که قادراست تلاش کند تا هستی خودرا رنگی بخشد که حداقل برای خودش آبی ترین اسمان را داشته باشد حتی گاه در پشت ابر اما همواره باز آبی آفتابی. که آسشمان همیشه آبی ست همیشه درآن خورشید هست این مائیم که وقتی ابراست وخورشید پیدا نیست درون وبر ون به ابر میسپاریم و برسیاهی .لذا تنها زمانی میتوانیم که اززندگی خود خشن.ود باشیم که بداینم برای خود بیاثر بی ثمر وبیهوده نبوده ایم چه در شکست چه درپیروزی.
____ دریاب : از ف.شیدا _____
من برای دل خود میگوشم
گرچه در چشم تو
بیهوده به کار
روزگاران خوش خویش
به سختی دادم
گرچه در دیده ی تو
بی ثمراز هستی وبود
دل به ویرانه ی هستی دادم
من ولی آبادم !
تو خودت را دریاب
وبه ویرانی خود دیده بدوز
وبه آبادی خود ایمن باش
که ترا نیست اگر چشم دلی
دل ما لیک تماما نگه است
____فرزانه شیدا /1388_____
*_ گاهی شالوده و ریشه شکست های بزرگ ، از اشتباهات بسیار ریز و کوچک سرچشمه می گیرد . ارد بزرگ
*_ فرومایگان پس از پیروزی ، همآورد شکست خورده خویش را به ریشخند می گیرند . ارد بزرگ ___ پایان فرگرد شکست ____ نویسنده فرزانه شیدا_____


منبع :
http://b4armannameh.blogspot.com/2010/01/blog-post_3480.html

سخنان ارد بزرگ درمورد انتخابات

انتخابات مکان شعبده بازی دیوان سالاران نیست ! . ارد بزرگ


امروزه ، انتخابات آزاد تنها راهکار ادامه زندگی سیاسی فرمانروایان است . ارد بزرگ


انتخابات آزاد ، دشمن هیچ یک از باورهای توده مردم نیست . ارد بزرگ


انتخابات درست و سازنده ، ناجی کشور و نادیده گرفتن آن ، پگاه رستاخیزی هولناک است . ارد بزرگ


کشوری که گروه های هدفمند سیاسی ندارد انتخابات هر روز بیشتر به پستی می گراید . ارد بزرگ


دیوان سالاران بر این باور نباشند که انتخابات حقی است که آنها به مردم می دهند ! . ارد بزرگ


انتخابات نیاز به هنجاری خردمندانه دارد خردی که باور همه نخبگان آزاد اندیش کشور باشد . ارد بزرگ


انتخابات پرشگاه سیاسیون برای رسیدن به دستگاه دیوانی نیست اینجا خواست توده آدمیان برای درمان ناراستی هاست . ارد بزرگ

برگرفته از :
http://www.iran20.com/shahbazbozkurt/blog/7663/

آینده در نگاه بزرگان

آینده همان است که ما می اندیشیم. مارک اورل

اهل فرهنگ و هنر ، سازندگان آینده اند . ارد بزرگ

بهترین راه پیش بینی آینده ، ساختن آن است. برایان تریس

آینده از آن کسانی است که به استقبالش می روند . فردریش نیچه

وفاداری به حال است که وفاداری به آینده را آماده می سازد . فنلون

اندیشه و انگاره ای که نتواند آینده ای زیبا را مژده دهد ناتوان و بیمار است . ارد بزرگ

برنامه ریزی ، آوردن آینده به زمان حال است تا بتوانید همین الان کاری برای آن انجام دهید. آلن لاکین

راز بزرگ زندگی در شکیبایی است و نباید به خاطر یک آینده ی مبهم زمان حال را بر خود تلخ کرد. ژان داوید

فرهنگ های همریشه ، انگیزه ای توانمند است که موجب همبستگی کشورها در آینده می گردد . ارد بزرگ

خردمندان و دانشمندان سرزمینم ، آزادی اراضی کشور با سپاه من و تربیت نسلهای آینده با شما ، اگر سخن شما مردم را آگاهی بخشد دیگر نیازی به شمشیر نادرها نخواهد بود . نادر شاه افشار

آینده جوانان را از روی خواسته ها ، و گفتار ساده اشان ، می توان پی برد ، نپنداریم که میزان دارایی و یا امکانات آنها ، دلیلی بر پیروزی و شکست آنهاست ، تنها مهم خواسته و آرزوی آنهاست . ارد بزرگ

هرگز به کودکانتان نگویید پیشه آینده اش چه باشد همواره به او ادب و ستایش به دیگران را آموزش دهید چون با داشتن این ویژگیها همیشه او نگار مردم و شما در نیکبختی خواهید بود و اگر اینگونه نباشد هیچ پیشه ای نمی تواند به او و شما بزرگواری بخشد . ارد بزرگ

وقتی پا در رکاب اسب می نهی بر بال تاریخ سوار شده ای شمشیر و عمل تو ماندگار می شود چون هزاران فرزند به دنیا نیامده این سرزمین آزادی اشان را از بازوان و اندیشه ما می خواهند . پس با عمل خود می آموزانیم که پدرانشان نسبت به آینده آنان بی تفاوت نبوده اند .و آنان خواهند آموخت آزادی اشان را به هیچ قیمت و بهایی نفروشند . نادر شاه افشار

منبع : فرید سیدی
http://www.iran20.com/99711/blog/54265/

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد *اندیشه*

از زندگی هر آنچه لیاقتش را داریم به ما میرسد نه آنچه که آرزویش را داریم

● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ●
● فرگرد اندیشه ●
والاترین« اندیشه» اندیشه ای ست که قادر باشد بردیگر اندیشه های جاری در زندگی مردم اثر منطقی گذاشته واندیشه ای برتر باشد تا در فکر اندیشمندان ودر اندیشه همگانی تحولّی را ایجاد نماید .
ما انسانها به چه اندیشه میکنیم چه افکاری را در درون خود زیر ورو میکنیم با کدامین دیدگاهی دنیا را نگریسته باکدامین تفسیری آنرا برخود معنا میکنیم تا کجای افکار درست تفکر میکنیم وآیا دهن ما در راه درستی گام برمیدارد آیا بدرستی اندیشه های خود اطمینان داریم آیا دید روشنی بر زندگی داشته وداریم .آیا اندیشه های ما الگوئی دارد ویا اینکه تمامی آنچه در ذهن وفکر وروح ودل ما میکذرد تنها براساس احساس ماست یا تربیت ما یا اینکه شکل آموزش خانوادگی واجتماعی ما ؟مامی این سوالات از جمله سوالاتی ست که انیان میبایست برای خود جوابی بر آن داشته باشد وبداند که ازکدامین منبع ریشه ی افکار خود را گرفته یا دوست دارد چه منبعی را برای شکل ذهنی خود بکار بگیرد کگروهی علوم منطق وفلسفه را انتخاب کرده ویکی از هراز شاخه ی این علوم برای ایشان جلب توجه کرده وبا آن تفکر واندیشه خود را پیش میبرند عده ای دنیا را ازنگاه خشک تری می بینند چون ریاضیدانان و علومی نظیر این تعدادی به دنیای فکری جامعه واندیشه های همگانی خو کرده ونیازی در پرورش شخصی نمیبینند چراکه در جواب دادن بدنیای اجتماعی خود آنچه را آموخته اند کافی ومناسب میدانند و برخی به چون وچرا همه چیز از دیدگاه های مختلف پرداخته مایلند جنبه های علمی مختلفی را در دست داشته باشند که زمانی که به هریک ازاین علوم نیاز پیدا میکنند قادر باشند از اگاهی های همان علم در آن زمینه استفاده نمایند .
____ مبهوت شعری از: « حمید مصدق »____
در این جهان چون برهوت مبهوت
آه ای پدر مگر
گندم چهقدر شیرین بود ؟
و سیب سرخ وسوسه حوا را
در دامن فریب چرا افکند ؟
نفرین به دیو وسوسه
نفرین به هوشیاری
آری عقاب شیطان را
من در بهشا دیدم
و نیز رنج آدم و حوا را
دراین زمین زندان
و رنج جاودانه انسان
دیدم مرا
این غرق در ملال
دیو محیط من این دوی اضطراب
می کاهد از درون چو چناران دیرسال
ناگه
مشام جان را
از باغ عشق رایح ای مست می کند
گفتی که باغ عشق بهشت است
در باغ عشق او
از پله های مرمر
با قامتی بلندتر از افرا
می آمد
و عطر روحپرور اندامش
ذرات نور را
در شور و شوق و وسوسه می آورد
دیدم که دستهای سپیدش
انبوه گیسوان سیاهش را
آشفته می کند
دیدم که انعطاف نگاهش
پرواز پاک چلچله ها بود
ناگاه دیدگان چو گشودم
چه وحشتی
دیدم فریب بود فروپوش دهشتی
دیدم که با تمام ظرافت او
ازهم گسیخت
ریخت فروریخت
هیچ شد
چه خوابهای نغز طلایی را
پنداشتم
نقش حقیقتی ست
چه جامه های فاخر
بر قامت بلند تمنا
در هاله های رویا
بردوخته
چه شعله های سرکش
در باغهای پندار افروخته
چه صادقانه و معصوم
در شعلههای سرکش آن عشق
سوخته بودم
_____ شعر از: « حمید مصدق »______
اینگونه افراد وهمچنین اشخاصی که بهرشکل علوم وپایه های علمی را برای تفکر خویش را انتخاب کرده اند بی شک از افراد ساده وعامی جامعه نیستند وگروه اندیشمندانی هستند که چه در مقام های فکری بالا خود را رساند وجایگاهی برای خوددر جامعه ودر دنیا به ثبت برسانند چه درسطح عامی خودرا میان عوام نگاهداشته اما بگونه ای دیگر تفکر کنند که استادین و دانشجویان وافرادی با اندیشه های پرورش یافته از این جمله اند که این گروه نیز تعدادی خود را به ماقم بالا رسانیده وخود را مشخص ومجزا میکنند عده ای درسطح استادی ومدرس بودن خود عمری از دانش خویش بهره گرفته ودیگران را آموزش میدهند که در هرشکل این هدف نیز ارزشمند است وقابل احترام ودر کل این دوگروه ازافرادی هستند که جوامع دنیا را رو به رشد وپیشرفت برده یا حداقل افکار واندیشه ی آنان بر پیرامون آنان اثری مثبت نهاده و ارزشمند است وحضور و وجود ایشان بر هرکه وهرچه در اطراف این گروه باشد تاثیر داشته .
____ « هلال ماه» از : ف.شیدا ______
باز شب دیگری ماه ِ دلم جان گرفت
«آن » مَه کامل شد ُو «این دل سوزان» گرفت
لحظه ی سبزِ دعا... قصهء عشق و وفا
او که در این لحظه ها ،وعده و پیمان گرفت
من به چه سان بگذرم زینهمه دلدادگی
او که ز ره آمد ُو سینه چه حرمان گرفت
حسرتِ دیدارِ او.... لحظه ی شوق وصال
عقل مرا او زمن ... این دم حیران گرفت
من به چه شوقی روم زین شب غم بی امید
او که ز ره آمد ُو قلب ِ من , آسان گرفت
او شده در چشمِ من... همچو خدا ی زمین
وای خداوند من ... او ز من ایمان گرفت
او زمن ایمان گرفت
جمعه 7 دیماه ۱۳۸۶
_____ سروده ی : فرزانه شیدا _____
حضور این گروه ها نیز, بتدریج مردم عامی, تفاوتهای فکری میان خود رابا این گروه احساس میکند ودرمی یابند که ایشان پله وپلکانی در اندیشه وعملکرده بالاتر از مردم عام ایستاده اند . از آن جهت که طرز فکر واندیشه این دوگروه متضاد با جامعه ی عام ودنیای ساده شهری وکشوری مردمیست که زیستن را به معنای زندگی کردن در شبانه روز ورسیدن به خواسته ای عادی زندگی میدانند در فرگردهای آرمان نامه ی ارد بزرگ همواره اشاره به آدمیانی شده اند که ازاین گروهند ودسته ی اندیشمندان جوامع را تشکیل میدهند که دراصل دنیا وقدرت دنیوی وقدرت فکری وحتی اجتماعی دنیا در دست ایشان است خواه درلباس کاشفی ومخترعی باشد خواه در دست اهل قلمی ویا در جایگاههای سیاسی واجتماعی کشوری وبسیار دیگر از سازمانهای بزرگ دنیا که ایشان بنوعی وبه شکلی مدیر گرداننده یا اثر گزار برآن هستند
ــــــ بانوی شب از ف.شیدا ــــــ
بر واژه ها چنگ میزنم
و دلم ، دلم بر آفتاب میسوزد
که مرا بر پرتو خویش باز میخواند
و من ... آه ... من ...
در سایه های ناماندگار
هنوز بخود می پیچم ، می پیچم
و کلام عشق محو تر از همیشه
آفتاب را فریب میدهد
در درخشش شیشه ی شکسته خویش
این میان تصویر قلب شکسته ام
درخششی دیگر دارد
بر چهره شیشه ای عشق
و سنگی در کنار آن
آری بخند....
آفتاب برای من نبود
نه مگر برای
به رخ کشیدن تصویر شکسته ی دلم
بر شیشه تکه تکه ی عشقی نابسامان
اما بانوی شب بودن نیز
عالمی دارد
حتی اگر شکسته دلی
بیش نباشم
و فراموش شده ای
در دیدگان آبی خورشید گون عشقم
و غمزده ای
از نگاه خورشید افتاده
بانوی شب بودن نیز عالمی دارد
حتی اگه همه شب آسمان آبیم
نوری از حضور عشق نداشته باشد
و شهاب گونه
به مرگ نزدیک گردم
حتی اگر هرگز باز نیاید
و هرگز باز نپذیرم شکسته دل را
دوباره عاشقی کردن
بانوی شب بودن نیز عالمی دارد
حتی در تنهائی که
آه چرا کتمان کنم
همیشه بانوی تنهای شب بوده ام
همین
و گم شده در دروغ
دلباخته بر خیال
همیشه بانوی شب بوده ام!!
¤¤¤ ف . شیدا - چهارشنبه 21 فروردین1387¤¤¤
دراین میان اندیشه هائی هستند که در درون فکر« آدمی » جایگزین میگردند که اینگونه اندیشه ها همواره قادر است سازنده عوامل وعملکرده ها وعکس ا لعملهائی در زندگی آدمی باشد و در زندگی ما عامل رخ دادها وفرایند های بسیاری میگردد که در شکل وفرم زندگی انسان گاه تغییرات اساسی بوجود میاورد واندیشه ای در صدر تمامی افکار ما میشوند فکر وششکلی از تفکر که در نوع خود میتواند تمتامی اندیشه وذهن آدمی را بخویش مشغول ساخته ودرسرنوشت آدمی تغییراتی را ایجاد کند که تا دیروز شاید در باور خویش نیز نمیدیدیم که اینگونه مسیر زندگی خود را تغییر داده یا سازگار با راهی جدید کنیم که تحولی در تمامی اندیشه وذهن وعملکرد وحتی روزمره گی ما داشته باشد واینگونه افکار واندیشه ها گاه میتواند تا پای مرگ مخرب باشد وگاه نجات دهنده ی روح آدمی وگاه پیشتوانه هدفهای زندگی وحامی تلاش در راه پیشبرد اهداف وآرزوها لذا میبایست همواره به اندیشه هائی که پیرامون ماست دقت کافی داشته باشیم وخود را درگیر تفکراتی دنکنیم که مارا از مسیر اصلی اهداف درست ما بدور میدارد مبادا که به خطا رفته وآنچه را که داشته ایم نیز از دست بدهیم یا در مسیری بیافتیم که بازگشت از آن برای من با سهولت مقدور نباشد یا اسیر انسانهائی شویم که عمدا چنین مسیری را در سر راه دیگر آدمیان قفرار میدهند وارا در پندار. اندیشه خویش طعمه ی خوبی می بیینند که توسط او به اهداف شخصی خود دست یابند در نتیجه اتنخاب انواع اندیشه های تازه ای که در راه ما قرار میگیرد وفکر .ذهن مارا مشغول میدارد بسیار مهم است که از کدامین ریشه ومسلک ومرام وتفکری برخاسته اند وآیا تبعیت از آن بسوی روشنائیست یا آدمی را به یساهی دنیائی میکشد که حتی درآن خود را نیز از خاطره برده وتماتمی اهداف خویش را نیز از کف میدهیم ودرنهایت در وادی « چه کنم » اسیر راههایی شویم که نه قدرت بازگشت از آن را داشته باشیم نه حتی فرصت بازگشت ونه بدانیم چگونه باز گردیم این است که همواره می بایست با اندیشه های جدید بشدت مراقب بود وهرگز بدون دریافتن ریشه ومنبع آن دل به تفکری نبندیم که در راه ما بیش از آنکه سودمند باشد منحرف کننده ی افکار واقعی وحقیقی آدمی باشند دراین راستا میتوان ایرنا نیز گفت که بسیار راحت میشو.ددر کادو پیچی واژه های زیبا زشت ترین کلام را زیبا جلوه دادوبدترین مقصود رابه رنگ خوبیها به مردم تحویل داده واز آن سود برد براحتی میسر است که تفسیری به بیراهه ها راه برد وسخنی وایده ای وفکری بمانند باغ بهشتی در زمین شادی بخش ومسرور دهئده باشد وبراستی باعث جلای فکر روح آدمی شود .
ــــــــــ سروده ی: « فریدون مشیری
نه غار کهف
نه خواب قرون
چه میبینم ؟
به چشم هم زدنی روزگار برگشته است
به قول پیر سمرقند
همه زمانه دگر گشته است
چگونه پخنه خاک
که ذره ذره آب و هوا و خورشیدش
چو قطره قطره خون در وجود من جاری است
چنین به دیده من ناشناس می اید ؟
میان اینهمه مردم میان اینهمه چشم
رها به غربت مطلق
رها به حیرت محض
یکی به قصه خود آشنا نمی بینم
کسی نگاهم را
چون پیشتر نمی خواند
کسی زبانم را
چون پیشتر نمی داند
ز یکدیگر همه بیگانه وار می گذریم
به یکدیگر همه بیگانه وار می نگریم
همه زمانه دگر گشته است
من آنچه از دیوار
به یاد می آرم
صف صفای صنوبرهاست
بلوغ شعله ور سرخ سبز نسترن است
شکفته در نفس تازه سپیده دمان
درست گویی جانی به صد هزار دهان
نگاه در نگه آفتاب می خندد
نه برج آهن و سیمان
نه اوج آجر و سنگ
که راه بر گذر آفتاب می بندد
من آنچه از لبخند
به خاطرم ماندهاست
شکوه کوکبه دوستی است بر رخ دوست
صلای عشق دو جان است و اهتزاز دو روح
نه خون گرفته شیاری ز سیلی شمشیر
نه جای بوسه تیر
من آنچه از آتش
به خاطرم باقی است
فروغ مشعل همواره تاب زرتشت است
شراب روشن خورشید و
گونه ساقی است
سرود حافظ و جوش درون مولانا ست
خروش فردوسی است
نه انفجار فجیعی که شعله سیال
به لحظه ای بدن صد هزار انسان را
بدل کند به زغال
همه زمانه دگر گشته است
نه آفتاب حقیقت
نه پرتو ایمان
فروغ راستی از خاک رخت بربسته است
و ‌آدمی افسوس
به جای آنکه دلی را ز خاک بردارد
به قتل ماه کمر بسته است
نه غار کهف
نه خواب قرون چه فاتاده ست ؟
یکی یه پرسش بی پاسخم جواب دهد
یکی پیام مرا
ازین قلمرو ظلمت به آفتاب دهد
که در زمین که اسیر سیاهکاریهاست
و قلب ها دگر از آشتی گریزان است
هنوز رهگذری خسته را تواند دید
که با هزار امید
چراغ در کف
در جستجوی انسان است
ـــــــــــ سروده ی: « فریدون مشیری*
براساس آنچه تاکنون گفته شد ما میبایست وقتی به سخنی وایده ای وافکاری برخورد میکنیم گوینده وارائه دهندذه ی آن اندیشه را نیز بطور کامل بررسی کینم وببینیم آیا او در زندگی خود درعملکردهای زندگی خود در تجربه های زندگی خود همان هست که ادعا میکند یا خودرا شناسانده است یبا تنها قالبی درجسمی زیباست که روح در اون خود نیز تبعیت از گفتار خویش نمیکند وایا براستی ادم موفق هست یا تنها ازاو رحف شنیده ایم که چیشت وکیست وتحقیقوبررسی درشخصیت وزندگی او بهترین چاره راه ماست که بدانیم ازچه کسی چه ایده ای را باید برداشت کرده بر افکار خودداضافه کنیم.
______« خلوت عشق» ______

ترک دل را گر کنم در زندگی
دفتر قلبم تهی گردد تهی

شعر معبودم گریزد از دلم
ره نیابم بعد از این در هر رهی

گم شوم در لحظه های روزگار
گیج وسرگردان ... نمیگیرم قرار

خلوتم خالی شود از عشق او
از نیایش بر در پروردگار

همچو درویشم به کنج شاعری
بر لبم نام محمد(ص) ... یا علی(ع)

خلوتم را میبرم تا اوج ...ذن...!
بال بگشایم به پرواز و پری

آسمانم آبی و مهد خداست
سینه ام آبی به رنگ کبریاست

اندرین خلوت منم با شعر خویش
روزگارم از همه مردم جداست

کس به عرفانش نمیفهمد مرا
یا دل «شیدا » به عرفان خدا

گر بگویم در دلم چون وچراست
در نمییابد دل ِ« فرزانه» را

من به «شیدائی »خود دل بسته ام
این چنین شاید دلی وارسته ام

در تواضع سر بدامان خدا
اینچنین با مهر او پیوسته ام
چهارشنبه 13 دی1385
____از : (ف.شیدا) ______
برای مثال «عشق» درزندگی آدمی میتواند بطور گشترده ای تغییر دهنده ی ذهن و فکر آدمی باشد بگونه ای که انسان بههرچه وهرچیز که عشق میوزرد چون عشق به خداوند وخلقت او , میتواند آنچنان آدمی را به خویش مشغول سازد که تمامی فکر ودهن آدمی معطوف به آن شده وتمامی ریشه های فکری انسان را تحت اختیار وتسلط خود بگیرد ودراین راه نیز می بایست به روشنی راه رفتن را پیش گرفت که گاه به نام خداوند نیز بدورغ میشود به خطا وبه گمراهی رفت ودر سیاهی های ذهن کسانی گم شد که به نام او دشمن اندیشه ی آدمی بوده ودر درون خود به اهداف دیگری را دنبال میکنند که با یاری گرفتن از عشق آدمی به خداوند بره جسته وبا کلامی زیبا انیان را به بیراهه های فکری میکشند بگونه ای که بناگاه متوجه میشویم که راه شطان را در خطا پیموده ایم وهرگز در مسیر اصلی ودرستی نبوده ایم اینجاست که اگر ذهنی بیدارو هشیار باشد کمتر دچار اینگونه دامها میگردد وکتر به بیراهه های ادمیانی خواهد رفت که در پی انسانهای سادته دل عاشقی میگردند که در جستجوی خویش ودرنهایت خداوندگار خویش همواره غرق سوالندد واینان نیز این سوالات را به زیبائی پاسجگو خواهند بود اما نه د راه خیر که شر وجود وحضور وسخن آنان زمانیبرانسان ثابت میگردد که زیان وآسیب رسیده وطعم تلخ آنرا چشیده باشیم لذا برای انکه آدمی در زندگی خود اندیشه های درستی را پیگیری کند دردرجه اول به رشد فکری نیازمند است به شناخت خوب وبد واقعی زندگی اندیشه های همگانی مثبت ونگاه به اندیشه های والا ومنطقی که دارای ریشه ها وپایه های درست بوده وبر اشخاص دیگر نیز سود معنوی وفکری بخشیده است دراینصورت است که انسان میتواند با شناخت در راه اندیشه های نوین نیز گامبرداشته وبا دقت نظر ونگاه به الگوی بیان کننده آن ایده ونظر واندیشه دریابد که ایا براستی راه او به انتهائی رسیده است که دنباله روئی را باخود همراه کند ویا اورا به راه خویش بخواند یاخیر .در انتها واتمام وختم کلام باز باین نتیجه میرسیم که هیچ چیز برای انسان بهتر ازپرورش فکر ودرون خود نیست تا بتواند آگاهانه خود را در زندگی بالا کشیده وبا روشنفکری دید ونگاه بسوی گامهای بعدی رهنمون شود با این ثبات عقیده واین راحتی خیال که مطمئن باشد به بیراهه نخواهد رسید وبن بستی در سر راه اندیشه او یافت نخواهد شد آنگاه است که انسان میتواند حتی خود بوجود آورنده افکار واندیشه های جدید باشد که دیگران را نیز مجذوب نوع تفکر ونکاه خویش گرداند وخود نیز به جمع اندیشمندانی بپیوندد که آگاهی از افکار آنان دراو نیز دیدگاهی روشن تر را بوجود آورده تا بتواند بهتر ببیند فکر کن وبه دید دیگری زندگانی را ببیند نگاهی که لازمه ی رشد فکریست ولازمه ی آنکه انسان را هه اهداف زندگی خوئد برساند پس درتمامی فرگردها ما همواره به یکنتیجه ی کلی رسیده ایم وآن اینکه « فکر ودهن خود را پرورش داده وبر دانش خویش بیافزائیم » تا قادر باشیم جهانی بهتر دنیائیمطلوب تر واحساسی زیباتر به زندکی داشته وبه اهداف خود بهتر دست یافته ارزوها ی زندگی خود را از رویا به حقیقت مبدل کینم تا همانگونه که در آغاز اسین فرگرد گفتیم لیاقت بدست آوردن ودست یافتن به ارزوهای خود را داشتنه باشیم وبتوانیم یکی یک آن را برآورده نمائیم وحس رضایت دراز خویش را درخود پرورش دهیم رضایتی که مبنی بر درستی کردار ورفتا وپندار ما داشته باشد وبداینم در بیراهه نیستیم وبه مبدا اولیه خود یعنی خداوند وبه پاکی او وروح بزرگ او نزدیک میشویم تا خویشتن را بدرستی شناخته وپیدا کنیم وچون اینگونه ازخود راضی باشیم در راه واهدافی گام خواهیم نهاد که پیروزی مثبتی را نیز به همراه خواهد داشت وباعث شرمساری ما ازخود نخواهد بود وسربلندی انسان را نیز به همراه خواهد داشت همراه با رضای خداوند ی که خود خواهان این است که اول ازهرچیز به بخود پرداخته وخود ساخته ای باشیم که قادر باشدجهان پیرامون خویش را نیز درخدمت بشری چه با اعمال چه باافکار خویش بسازد با آرزوی اینکه شاهد این باشیم که جهانی مملو وسرشار از انسانهائی را صاحب هستیم که وجودد هریک روشنی بخش وسازنده ی جهان ماست وخود نیز یکی از انهمه باشیم
____________________
اندیشه پروازگر است جایی فرودش آوریم که زیبایی خانه دارد . ارد بزرگ
آدمی تنها زمانی دربند رویدادهای روزمره نخواهد شد که در اندیشه ایی فراتر از آنها در حال پرواز باشد . ارد بزرگ
پایان فرگرد اندیشه _____
¤¤¤ نویسنده: فرزانه شیدا¤¤¤

برگرفته از :
http://b4armannameh.blogspot.com/2010/01/blog-post_29.html

سخنان ارد بزرگ

اُرد بزرگ : آزادی بدون دانایی بدست نمی آید


اُرد بزرگ : آن که همزمان پرسشهای پراکنده در حوزه های گوناگون می پرسد ، تنها می خواهد زمان و نیروی شما را تباه سازد


اُرد بزرگ : آن که پند پذیر نیست ، در حال افتادن در چاله سستی و زبونی است


اُرد بزرگ : آن که حق نپوید ، گرفتار آمیزش ، با اهریمن است ، فرزند این آمیزش ، فتنه است و شورش


اُرد بزرگ : روانی که درد روشنگری و گسترش خرد را ندارد به سختی بیمار است


اُرد بزرگ : آن که در بیراهه قدم بر می دارد آرمان خویش را گم کرده است


اُرد بزرگ : آنان که از رسیدن به ریشه ها هراس دارند ، در روزمرگی دست و پا می زنند .


اُرد بزرگ : آنانی که خویی جانور گونه دارند و تنها در پی زدودن گرفتاریهای خویشتن و یا گهگاه افزایش قلمروی زمینی خویش هستند بزهکاران روزگارند. نشانه آنها بر گیتی هم تراز ریگ کوچکی در کرانه دریای بشری نیز نخواهد بود .



برگرفته از :
http://sandalieentezar.blogfa.com/post-16.aspx

۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

هدایای کورنلیوس سولا برای مهرداد دوم




روز آغاز جشن مهرگان بود و نمایندگان کشورهای گوناگون همراه با هدایایی نفیس به کاخ فرمانروای ایران در شهر صد دروازه ( دامغان امروزی ) وارد می شدند عجیب ترین هدیه مربوط می شد به کورنلیوس سولا فرمانده ارشد روم که سه دختر بسیار زیبا به پادشاه ایران هدیه نمود .
آن سه دختر آنقدر زیبا بودند که همگان از دیدن آنها شگفت زده شدند . نماینده روم گفت فرمانروای ما به پاس آرامش مرز هایمان این سه بانوی زیبا که همه از نجیب زادگان کشورمان هستند را تقدیم پادشاه ایران زمین می کند .
پس از پایان مراسم رایزن ارشد مهرداد دوم ( اشک نهم ) که پیری سالخورده بود نزد فرمانروای ایران آمد و گفت کشور روم بزودی به ایران یورش خواهد آورد اشک نهم با تعجب گفت او امروز سه پریزاد به ما هدیه کرد ! چگونه فردا به ایران خواهد تاخت ؟
آن پیر سالخورده گفت وقتی دشمن از آرامش مرزها سخن می گوید و هدیه به این خاطر می فرستد بدین معناست که به این آرامش وفادار نیست و آن را خواهد شکست این سه خوبرو را هم از برای گرفتار نمودن دل فرمانروا فرستاده است .


اشک نهم با شنیدن این سخن سران ارتش ایران را فرا خواند و از آنها خواست لشکریان را آماده رزم نموده و به سوی باختر ایران و مرز های روم حرکت کنند . روزی که لشکر ایران از میان رودان گذشت لشکر آماده به رزم کورنلیوس سولا در پیش روی آنها ایستاده بودند .
رومیان پس از دیدن دهها هزار جنگاور آماده به رزم ایران در بهت فرو رفتند ، کورنلیوس سولا نامه ایی برای اشک نهم فرستاد و در آن نامه پایبندیش را به پیمانهای گذشته یادآوری نموده و با لشکرش از برابر سپاه ایران دور شد .
اندیشمند برجسته کشورمان ارد بزرگ می گوید : پیران اندیشمند به ریشه ها می پردازند نه به شاخه ها .
و اشک نهم پشتیبان اندیشه های رایزنان دانای خویش بود . اندیشمندانی که پیشاپیش آینده را پیش بینی می نمودند .
و بدین گونه بود که ایران در دوران مهرداد دوم به پنهاورترین دوران دودمان اشکانیان رسید .



یاسمین آتشی
http://yasamin-atashi.blogspot.com/2009/11/blog-post_295.html

برخورد با ریشه کارمندان فاسد





سلطان سنجر پادشاه دودمان سلجوقی هنگامی که وارد شهر کرمان شد دریافت مردم شهر دچار بغض و ناراحتی هستند رایزنان خویش را فرا خواند و علت را جویا شد ، گفتند بسیاری از کارمندان دستگاه دیوانی بر مردم شهر فشار آورده و از جایگاه خویش سوء استفاده می کنند .
فرمانروای ایران همان جا استاندار کرمان را از کار بر کنار نمود با اینکه از نزدیکانش بود و یکی از اتابکان ( ریش سفیدان )را برکار گمارد . گروهی نزد فرمانروا آمده و گفتند سردی مردم از کارمندان دون پایه است نه از حاکم رشید کرمان .
سلطان سنجر خندید و گفت : مردم آنقدر دانا هستند که می فهمند بدکرداری کارمندان برخواسته از پشتیبان آنهاست .
سپس ادامه داد آبادانی ایران با مردم رنجور راه به جایی نخواهد برد .
ارد بزرگ اندیشمند و متفکر کشورمان می گوید : ریشه کارمند نابکار ، در نهاد سرپرست و مدیر ناتوان است .
سلطان سنجر پادشاه دودمان سلجوقیان به نیکی پی به ریشه درد برده و آن را بر طرف نمود .

یاسمین آتشی

http://yasamin-atashi.blogspot.com/2009/11/blog-post_2801.html

سخنان بزرگان جهان

مرد كامل آن است كه دشمنان از او در امان زيست كنند نه آن كه دوستان از او هراسان باشند . سقراط

تنها آرامش و سكوت سرچشمه‌ي نيروي لايزال است. داستايوفسكي

عادتمند كسي است كه به مشكلات و مصائب زندگي لبخند بزند . شكسپير

عاقل آنچه را كه مي داند ، نمي گويد ؛ ولي آنچه را كه مي گويد ، مي داند. ارسطو

اگر قرار است براي چيزي زندگي خود را خرج كنيم ، بهتر آن است كه آنرا خرج لطافت يك لبخند و يا نوازشي عاشقانه كنيم . شكسپير


شب زندگي براي خردمند ، همچون روز روشن است . ارد بزرگ

استعداد در فضاي آرام رشد ميكند و شخصيت در جريان كامل زندگي . گوته

به ياد داشته باش که امروز طلوع ديگري ندارد . دانته

حتي آنگاه که بدون اميد زندگي مي کنيم هم آرزوهايي داريم . دانته

بهشت نيز در تنهايي ديدني نيست . دانتهبا زبان خوش و ملاطفت ، مي توانيد فيلي را با يک تار مو به دنبال خود بکشانيد . امثال الحکم

جواني نيز مانند پاک ترين و بهترين عشقها سرانجامي ندارد . گوتهاز گناه تنفر داشته باش نه از گناهكار . گاندي


منبع :

http://asrejedid.blogfa.com/post-95.aspx

۱۳۸۸ بهمن ۳, شنبه

روزهای سخت



بانو کاساندان نزد فرزند خویش کمبوجیه آمد و گفت : پدرت مدتهاست تا دیر وقت درگیر رایزنی با رایزنان دربار است و من از این همه کار او نگرانم . تن درستی پادشاه فراتر از هر چیز دیگریست . کمبوجیه نزد پدر خویش ، فرمانروای ایران کوروش آمد و دید سخت در اندیشه است و رایزنان از آنچه رخ می دهد می گفتند . پس از پایان کار فرزند رو به پدر کرد و گفت مادر از این همه کار شما نگران است پدر گفت : روزهای سخت امروز ، فر بسیاری برای بهروزی میهنمان در پی دارد و این ارزشی بیش از تن درستی دارد .
تلاش ها و از خودگذشتگی کورش بزرگ باعث شد امروز اینگونه شیفته او باشیم . همانگونه که ارد بزرگ اندیشمند برجسته کشورمان می گوید : روزهای سخت بهایی ست که باید برای سرافرازی پرداخت .



منبع : انجمن فرهيختگان ايران - نمایش پست تنها - ناگفته هایی از تاریخ
http://www.iran-far.com/showpost.php?p=349110&postcount=11

چند جمله زیبا به انتخاب مهسا هوشمند


آنکه درست سخن نمی گوید داناترین هم که باشد همگان بی سوادش می پندارند . ارد بزرگ

همیشه آن که با شما هم آوا می شود و سخن شما را بازگو می کند نمی تواند هم اندیش شما نیز باشد . ارد بزرگ

انسان بزرگتر از یک جهان و بزرگتر از مجموعه جهانهاست ، در اتحاد جان با تن رازی بیش از راز آفرینش جهان نهفته است . هنری گیلر

آدمی تنها زمانی دربند رویدادهای روزمره نخواهد شد که در اندیشه ایی فراتر از آنها در حال پرواز باشد . ارد بزرگ

وقتی که پرکاهی به چشمتان می رود ، آن را بیرون می آورید . وقتی عادتی بد وارد روح شما می شود ، می گویید : سال دیگر معالجه اش می کنیم . هوراس

ما اغلب مدتها به درهایی که شادی را برما بسته است ، نگاه می کنیم ولی هیچ گاه کسی را که برایمان درهای شادی را می گشاید نمی بینیم . برتون هیل

اگر در اولین قدم موفقیت نصیب ما می شد سعی و عمل دیگر معنی نداشت . مترلینگ

اگر می خواهید خودتان شاد باشید،اول دیگران را شاد کنید . ویلیام مکبث

آدمها را آنگونه بخواهیم که هستند نه آنگونه که می خواهیم . ارد بزرگ


شر با شر خاموش نمی شود چنان که آتش با آتش، بلکه شر را خیر فرو می نشاند و آتش را آب . لقمان

درسهائی که بر زانوی مادر آموخته شده ، آموزش هایی که پدر داده ، همراه با داستانهای شیرینی که در کنار بخاری به گوش خورده ، یادگارهای شیرینی است که هرگز کاملاً از یاد نمی رود . لامنه

حقیقت مانند آب دریا است چون نمک آب دریا زیاد است تشنگی را رفع نمی کند. اگر حقیقت آدمی تحریف شود مثل آب شور دریا خواهد بود که تشنگی اش را رفع نخواهد کرد . فردریش نیچه


آنکه کردار به سخاوت بیاراید و گفتار براستی در این جهان نیک بخت است . بزرگمهر


هرگز به کودکانتان نگویید پیشه آینده اش چه باشد همواره به او ادب و ستایش به دیگران را آموزش دهید چون با داشتن این ویژگیها همیشه او نگار مردم و شما در نیکبختی خواهید بود و اگر اینگونه نباشد هیچ پیشه ای نمی تواند به او و شما بزرگواری بخشد . ارد بزرگ

دروغ مثل برف است که هر چه آنرا بغلتانند بزرگتر می شود . لوتر

رسیدن به راستی و درستی چندان سخت و پیچیده نیست کافیست کمی به خوی کودکی برگردیم . ارد بزرگ

فلک به مردم نادان دهد زمام مراد *** تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس . حافظ

اشکهای دیگران را مبدل به نگاههای پر از شادی نمودن بهترین خوشبختی هاست . بودا

اگر می خواهی خوشبخت باشی برای خوشبختی دیگران بکوش زیرا آن شادی که ما به دیگران می دهیم به دل ما بر می گردد . بتهوون

اگر می خواهی بنده کسی نشوی ، بنده هیچ چیز مشو . ژاک دوال


منبع : وب سایت اخبار و اطلاعات جدید از تمام دنیا
http://fastnews.mihanblog.com/post/166

نخستین کسی که در برابرش باید کُرنش کنی

ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg



ارد بزرگ می گوید : نخستین کسی که در برابرش باید کُرنش کنی خویشتن خویش است .


ارد بزرگ می گوید : آنکه باژ می گیرد زندگیش بسیار کوتاه است .


ارد بزرگ می گوید : اگر باژ دادی ایمین مباش ! که این درد را درمانی دگر است.


ارد بزرگ می گوید : اگر هنجار ها و کارآگاهان سست باشند همان بهتر که باژ را بدهی .


ارد بزرگ می گوید : هیچ هنجاری نمی تواند فراتر از جان بی گناهی باشد چه باژ باشد و چه غیر آن .


ارد بزرگ می گوید : فرمانروایان همواره سه کار مهم در برابر مردم دارند . نخست : امنیت ، دوم : آزادی و سوم : نان .


ارد بزرگ می گوید : بازده ساختار بیمار ، درد و سیاهی ست .


ارد بزرگ می گوید : در هستی جنبش حشرات هم چهار چوبی دارد .


ارد بزرگ می گوید : تا ساختارها سامان نیابد رشدی هویدا نمی گردد .


ارد بزرگ می گوید : قانون اساسی هر کشور نمای ساختار آن سرزمین است و ناراستی آن ، سستی و پلشدی در پی دارد .




آدمهای کوچک ، رازهایشان هم کوچک است

ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg



ارد بزرگ می گوید : آدمهای کوچک ، رازهایشان هم کوچک است .


ارد بزرگ می گوید : با آدمهایی که همیشه از شما می خواهند حرفاهایشان را به این و آن نگویید کمتر گفتگو کنید .


ارد بزرگ می گوید : هر حرفی راز نیست ، اگر سخنی را راز می دانید آن را به کسی نگویید و اگر گفتید دیگر نگویید این را به کسی نگو ! چرا که خود شما توان نگهداری آن را نداشته اید چه برسد به شنونده سخن شما .


ارد بزرگ می گوید : همسران ، اگر رازهای زندگی خویش را بیرون نبرند خیلی کمتر به غم جدایی گرفتار آیند .


ارد بزرگ می گوید : رایزن نباید سودی روشنی در راهی که نشان می دهد داشته باشد .


ارد بزرگ می گوید : رایزنی که دوستان فراوان دارد تکیه گاه مناسبی نیست او گرفتار است و اندیشه اش آزاد نیست .


ارد بزرگ می گوید : رایزنی که کار ، اجرایی می کند ، قابل اعتماد نیست .


ارد بزرگ می گوید : گاهی تنها راه درمان روانهای پریشان ، فراموشی است.


ارد بزرگ می گوید : پرتگاه می تواند به وجدآورنده روان و یا کشنده جسم باشد .


ارد بزرگ می گوید : با گفتن واژه هایی همانند نمی توانم ! و یا نمی شود ! هر روز پس تر می روید .

مردم به دنبال گزارش روزانه فرمانروایان نیستند

ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg


ارد بزرگ می گوید : مردم به دنبال گزارش روزانه فرمانروایان نیستند! آنان دگرگونی و بهروزی زندگی خویش را خواستارند !! .


ارد بزرگ می گوید : ریشه آدم های سست بنیاد همانند درختان ریشه در مرداب ، لرزان است .


ارد بزرگ می گوید : وارون بر رشد و شکوه دانش آدمی ، ریشه ادب و منش آدمها ، از دوران دیرین تا کنون بسیار اندک دگرگون شده است . ادب تازیان ، مردم افرنگ و یا خاور نشینان کمترین دگرگونی را در خود داشته است . آنچه دگرگون شده دانش و خرد است . اما ریشه همان دردهای دیرین خویش را بر پشت دارد .


ارد بزرگ می گوید : آدمها میوه های درختانی هستند که ریشه ای از دیرینه دارند .


ارد بزرگ می گوید : کلید رازهای بزرگ ، در ژرفای کمی نیست .


ارد بزرگ می گوید : هر چه بلند پروازتر باشیم به رازهای کمتری بر می خوریم .


ارد بزرگ می گوید : انتخابات نیاز به هنجاری خردمندانه دارد خردی که باور همه نخبگان آزاد اندیش کشور باشد .


ارد بزرگ می گوید : فرمانروای شایسته اسیر کاخ ها نمی شود نگاه او بر مرزهای کشور است .


ارد بزرگ می گوید : سربازان تنها نگاهبان مردم امروز کشور خویش نیستند آنها دستاوردهای پیشینیان و سرمایه آیندگان را نیز پاس می دارند .


ارد بزرگ می گوید : فروتنی ما را خواستنی می کند و دوست داشتنی .


بخشندگان فرمانروایان بی تاج و تخت میانه مردمند .

ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg


ارد بزرگ می گوید : بخشندگان فرمانروایان بی تاج و تخت میانه مردمند .


ارد بزرگ می گوید : مردم همواره گوش به ندای بخشندگان دارند .


ارد بزرگ می گوید : برای رسیدن به بلندای بخشندگی باید از آز وجود خویش بگذری .


ارد بزرگ می گوید : اگر پی به شکوه و گستره خرد خویش ببریم هیچ گاه به گردن کشی روی نمی آوریم .


ارد بزرگ می گوید : گردن کشی آدمیان ، ریشه در ریزی و خردی میدان اندیشه آنان دارد .


ارد بزرگ می گوید : چه بسیار گردن کشانی که به آنی دچار زبونی شدند .


ارد بزرگ می گوید : گردن فرازان به خرد روی آوردند و گردن کشان به نابخردی .


ارد بزرگ می گوید : گردن کشان خیلی زود برده آدمهای بد کردار می گردند .


ارد بزرگ می گوید : آنانکه از رسیدن به ریشه ها هراس دارند ، در روزمرگی دست و پا می زنند .


ارد بزرگ می گوید : پرداختن به ریشه ها ، کار ریش سفیدان و اهل دانش است .



فقط در 2 دقیقه بخوان زیباست !!

http://blog.wholefoodsmarket.com/blog/wp-content/uploads/2008/07/slow_food_nation1.jpg


١٨ سال پیش من در شرکت سوئدى ولوو استخدام شدم. کار کردن در این شرکت تجربه جالبى براى من به وجود آورده است. اینجا هر پروژه‌اى حداقل ٢ سال طول می‌کشد تا نهایى شود، حتى اگر ایده ساده و واضحى باشد. این قانون اینجاست. جهانى شدن (globalization) باعث شده است که همه ما در جستجوى نتایج فورى و آنى باشیم. و این مشخصاً با حرکت کند سوئدی‌ها در تناقض است. آن‌ها معمولاً تعداد زیادى جلسه برگزار می‌کنند، بحث می‌کنند، بحث می‌کنند، بحث می‌کنند و خیلى به آرامى کارى را پیش می‌برند. ولى در انتها، این شیوه همیشه به نتایج بهترى می‌انجامد.

به عبارت دیگر:
1- سوئد در حدود 450000 کیلومتر مربع وسعت دارد.
2- سوئد حدود 9 میلیون جمعیت دارد.
٣- استکهلم، پایتخت سوئد که به پایتخت اسکاندیناوی نیز مشهور است حدود 78000 نفر جمعیت دارد.
4- ولوو، اسکانیا، ساب، الکترولوکس و اریکسون برخى از شرکت‌هاى تولیدى سوئد هستند.

اولین روزهایی که در سوئد بودم، یکى از همکارانم هر روز صبح با ماشینش مرا از هتل برمی‌داشت و به محل کار می‌برد. ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و برفى. ما صبح‌ها زود به کارخانه می‌رسیدیم و همکارم ماشینش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک می‌کرد. در آن زمان، ٢٠٠٠ کارمند ولوو با ماشین شخصى به سر کار می‌آمدند.
روز اول، من چیزى نگفتم، همین طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم: آیا جاى پارک ثابتى داری؟ چرا ماشینت را این قدر دور از در ورودى پارک می‌کنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟
او در جواب گفت:
براى این که ما زود می‌رسیم و وقت براى پیاده‌رفتن داریم. این جاها را باید براى کسانى بگذاریم که دیرتر می‌رسند و احتیاج به جاى پارکى نزدیک‌تر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو این طور فکر نمی‌کنی؟
میزان شرمندگى مرا خودتان حدس بزنید.

این روزها، جنبشى در اروپا راه افتاده به نام غذاى آهسته (Slow Food). این جنبش می‌گوید که مردم باید به آهستگى بخورند و بیاشامند، وقت کافى براى چشیدن غذایشان داشته باشند، و بدون هرگونه عجله و شتابى با افراد خانواده و دوستانشان وقت بگذرانند. غذاى آهسته در نقطه مقابل غذاى سریع (Fast Food ) و الزاماتى که در سبک زندگى به همراه دارد قرار می‌گیرد. غذاى آهسته پایه جنبش بزرگترى است که توسط مجله بیزنس طرح شده و یک "اروپاى آهسته" نامیده شده است. این جنبش اساساً حس شتاب و دیوانگی به وجود آمده بر اثر نهضت جهانى شدن را زیر سوال می‌برد. نهضتى که کمیّت را جایگزین کیفیت در همه شئون زندگى ما کرده است.
مردم فرانسه با وجودى که ٣۵ ساعت در هفته کار می‌کنند امّا از آمریکائی‌ها و انگلیسی‌ها مولّدترند. آلمانی‌ها ساعت کار هفتگى را به28/8 ساعت تقلیل داده‌اند و مشاهده کرده‌اند که بهره‌ورى و قدرت تولیدشان ٢٠درصد افزایش یافته است. این گرایش به آهستگى و کندکردن جریان شتاب آلود زندگى، حتى نظر آمریکائی‌ها را هم جلب کرده است.

http://sunboar.files.wordpress.com/2008/06/slow-food-fast-food.jpg



البته این گرایش به عدم شتاب، به معنى کمتر کار کردن یا بهره‌ورى کمتر نیست. بلکه به معنى انجام کارها با کیفیت، بهره‌ورى و کمال بیشتر، با توجه بیشتر به جزئیات و با استرس کمتر و برقرارى مجدّد ارزش‌هاى خانوادگى و به دست آوردن زمان آزاد و فراغت بیشتر است.

به معنى چسبیدن به حال در مقابل آینده نامعلوم و تعریف نشده است. به معنى بها دادن به یکى از اساسی‌ترین ارزش‌هاى انسانى یعنى ساده زندگى کردن است. هدف جنبش آهستگى، محیط‌هاى کارى کم تنش‌تر، شادتر و مولّدترى است که در آن‌، انسان‌ها از انجام دادن کارى که چگونگى انجام دادنش را به خوبى بلدند، لذت می‌برند. اکنون زمان آن فرا رسیده است که توقف کنیم و درباره این که چگونه شرکت‌ها به تولید محصولاتى با کیفیت بهتر، در یک محیط آرامتر و بی‌شتاب و با بهره‌ورى بیشتر نیاز دارند، فکر کنیم.

بسیارى از ما زندگى خود را به دویدن در پشت سر زمان می‌گذرانیم امّا تنها هنگامى به آن می‌رسیم که بر اثر سکته قلبى یا در یک تصادف رانندگى به خاطر عجله براى سر وقت رسیدن به سر قرارى، بمیریم. چرا آزادی و خوشبختی خویش را با سرعت و عجله از بین می بریم شادابی وجود ما با این همه هیجان کاذب از بین می رود . ارد بزرگ می گوید : سکوی پرش و گزینش بهتر می تواند در هر گاه و جایی یافت شود ، مهم آنست که تا آن زمان ، پاکی و شادابی خویش را نگاه داریم .

بسیارى از ما آنقدر نگران و مضطرب زندگى خود در آینده هستیم که زندگى خود در حال حاضر، یعنى تنها زمانى که واقعاً وجود دارد را فراموش می‌کنیم.

http://img4.southernaccents.com/i/2008/07/farmers-markets-m.jpg

همه ما در سراسر جهان، زمان برابرى در اختیار داریم. هیچکس بیشتر یا کمتر ندارد. تفاوت در این است که هر یک از ما با زمانى که در اختیار داریم چکار می‌کنیم. ما نیاز داریم که هر لحظه را زندگى کنیم. به گفته جان ‌لنون، خواننده معروف: زندگى آن چیزى است که براى تو اتفاق می‌افتد، در حالى که تو سرگرم برنامه‌ریزی‌هاى دیگرى هستى.

به شما به خاطر این که تا پایان این مطلب را خواندید تبریک می‌گوئیم. بسیارى هستند که براى هدر ندادن زمان، از وسط مطلب آن را رها می‌کنند تا از قافله جهانى شدن عقب نمانند!

منبع : وبلاگ چراغ قرمز
http://cheragh2ghermez.blogfa.com/post-4.aspx

نقدی بر افکار بودا


بودایی ها در تعریف آیین خود می گویند ما پس از مرگ در پیکری دیگر باز زاییده میشویم. این باززایی ما بارها و بارها تکرار می‌شود. این را چرخه هستی یا زاد و مرگ مینامیم. هستی رنج است. زایش رنج است. پیری رنج است. بیماری رنج است. غم و اندوه، ماتم و ناامیدی رنج است. پیوند با آنچه نادلخواه است رنج است. دوری از آنچه دلخواه است رنج است. خلاصه اینکه دل بستن رنج آور است . هدف باید بریدن از این رنج و چرخه وجود باشد . درک چهار حقیقت اصیل، هسته اصلی آموزه بودا را تشکیل میدهد. این حقایق عبارتند از: ۱. به رسمیت شناختن وجود رنج. ۲. اینکه دلیل رنج دیدن، تمایلات نفسانی است. ۳. و اینکه بریدن از رنجها دستیافتنی است. ۴. و درک اینکه راهی برای رسیدن به جایگاه بی رنجی وجود دارد .

برای درک عمق اشتباه آیین بودا چند آموزه از ارد بزرگ در پی می آورم که که تامل بر آنها خود گواه دوری از حقیقت پیروان آیین بودا است :

- زندگی رنج و درد نیست هدیه ایی است برای شاد بودن . مادر گیتی جام زهر بر دهان کودک خویش نمی گذارد چون او می پروراند برای بهروزی و خوشبختی .
- بی پایبندی به نظم در گیتی ، ویژگی آدمهای گوشه گیر است که عشق و احساس را سپر دیدگاههای نادرست خود می کنند.
- زندگی ، پیشکشی است برای شاد زیستن .

بودایی ها می گویند : آدمی بیمار است. بودا راه درمان این بیماری را درک آن چهار حقیقت میداند: کار حقیقت نخست از چهار حقیقت اصیل تشخیص این بیماری بعنوان بیماری رنج در انسانهاست. حقیقت دوم دلبستگیها را بعنوان باعث و بانی این بیماری بازمیشناسد. سومین حقیقت شرایط را سنجیده و اعلام می‌کند که بهبود امکانپذیر است. حقیقت چهارم تجویز دارو برای دست یافتن به سلامت است.

می دانیم که آب سرچشمه ، همیشه زلال تر از رودخانه است حال چطور در آیین بودا انسان از آغاز بیمار نامیده می شود ؟! این به معنای نفی نفس پاکی انسان های بی گناه است آیا بودا می گوید گناهان ما با تولد از زندگی های پیشین همراهمان هست و تا به حقیقت رنج نرسیم پاک نمی شویم ؟! فاصله آموزهای بودای شرقی با ارد بزرگ ایرانی از آسمان تا زمین است ببینید ارد بزرگ چه می گوید :

- شادی و بهروزیمان را با ارزش بدانیم ، تن رنجور نیرویی برای ادب و برخورد درست برجایی نمی گذارد .
- آنکه نگاه و سخنش لبریز از شادی ست در دوران سختی نیز ماهی های بزرگتری از آب می گیرد .
- بدبخت کسی است که نمی تواند ناراستی خویش را درست کند .
- صوفی مسلکان برای آنکه افکار اهریمنی خویش را گسترش دهند می گویند نیاز را باید از بین برد چون نیاز سبب دگرگونی می گردد و دگرگونی از دیدگاه آنان رنج آور است ! حال آنکه هدف آدمی از زیستن پیشرفت و درک زوایای پنهان دانش است .
- بجای گوشه نشینی و خرده گیری باید با ابزار دانش سبب رشد میهن شد و امنیت را برای خود و آیندگان بدست آورد .

بودا خود، آیین خود را مانند قایقی مینامد که برای رسیدن به ساحل رستگاری (موکشا) به آن نیاز است. ولی پس از رسیدن به رستگاری دیگر به این قایق نیز نیازی نخواهد بود. رسیدن به ساحل رستگاری آدمی را به آرامش و توازن مطلق میرساند. آنجاست که شمع تمامی خواهشها و دلبستگیها خاموش می‌شود. به این روی این پدیده را در سانسکریت نیروانا یعنی خاموشی مینامند.

پس کمال مطلوب آیین بودا رسیدن به خاموشی و در واقع بی نیازی فردیست حال اگر این مسئله تعمیق و گسترش یابد این پرسش ایجاد می شود که آیا این افکار ما را آسیب پذیر در مقابل وحشیگری کشورهای استعمار گر و متجاوز نمی کند ؟! . سرزمینی که مردمش به خاموشی رسیده باشند مانند هندوستان که تا همین چندی پیش طعم تلخ استعمار و بردگی را نیز تجربه می کرد در نکبت و زبونی خواهند بود . به قول ارد بزرگ :

- مردمی که نگاه ملی و آرزوهای خویش را به فراموشی سپرده اند ، همچون بیماران آسیب پذیرند .

از دیدگاه بودا ما اگر خواسته باشیم که از چرخه زاد و مرگ رهایی یابیم باید گرایش‌های نفسانی را کنار بگذاریم، درستکار باشیم، به یوگا پرداخته به حالات خلسه روحی دست پیدا کنیم که این تجربیات باعث مهرورزی ما به همه موجودات و بوندگان می‌شود و سپس از راه این درکها و تمرکزهای ژرف به روشنی و بیداری میرسیم و از این دور باطل خارج میشویم .

بزرگترین اشتباه پیروان آیین بودا در این است که آنها سعی دارند افکار تنهایان و ریاضت کشان کوههای هیمالیا را عمومی سازند . باید به آنها گفت ملت ها بی پناه و آسیب پذیرند آنچه آنها را حفظ می کند خموشی و گوشه نشینی و انزوای فردی نیست ، بلکه یگانگی ، دوستی و سعی در جهت پیشرفت دانش و فرهنگ است .

ایران همواره سرزمین عملگرایان و خردمندان بوده است . و خردمند از درون و عمق تنهایی خویش سخن نمی گوید او کلی نگر است نه جزئی نگر ! به گفته ارد بزرگ : ایرانیان پیشرو ، نه در تنهایی خاور گرفتار آمدند و نه در افزون خواهی باختر . آنچه ایرانیان را سربلند و پیش آهنگ نموده : خردورزی ، راستی و کار است


منبع : وبلاگ چراغ قرمز

http://cheragh2ghermez.blogfa.com/post-5.aspx

سخن بزرگان ودانشمندان از دریاساحلی

  1. ارزیابی و پژوهش ما بر کار دیگران دو درس در پی دارد : نخست اینکه با دانش او آشنا می شویم و دوم آنکه ما راه های تازه و درست را به او هدیه خواهیم نمود . ارد بزرگ
  2. راهی جز نرمش و بازی با هستی نیست . ارد بزرگ

  3. وقتی انسان آرامش را در خود نیابد ، جستجوی آن در جای دیگر کار بیهوده ای است.لارو شفوکو

  4. سعی نکنیم بهتر یا بدتر از دیگران باشیم ، بکوشیم نسبت به خودمان بهترین باشیم . مارکوس گداویر

  5. حقیقت را همانطور که هست باید پذیرفت. روستان

  6. کسی که از هیچ چیز کوچکی خوشحال نمی شود ، هیچگاه خوشبخت نخواهد شد. اپیکور

  7. هنگامی که مصمم به عمل شدید ، باید درهای تردید را کاملا مسدود کنید. نیچه

  8. سه چیز خیلی سخت است: فولاد ، الماس و خویشتن شناسی . فرانکلین

  9. آنچه بدست خواهی آورد فراتر از رنج و زحمتت نخواهد بود . ارد بزرگ

  10. انسان باید در دنیا مانند مهمانی باشد که او را به ضیافت دعوت کرده اند آن چه را پیش روی او آورند بخورد و انچه ندهند مطالبه نکند . بقراط

  11. انسان نه آن طور است که می پندارد نه چنان است که او را می شناسد و نه آن است که می نماید . وایلز

  12. هر کس مرتکب اشتباهی نشده، اکتشافی هم نکرده است. گالیله

  13. هیچ کس جز خود ما مسوول بدبختی ها و یا خوشبختی های ما نیست . بودا

  14. وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد ، دلیلش آن است که شما هم چیز زیادی از او نخواسته اید . مارسل پیره وو

  15. کامیابی تنها در این است که بتوانی زندگی را به شبوه خود سپری کنی. کرستوفر مورلی

  16. ادوارد فیلیپس : مردی که اشتباه نکند ارزش کارهای بزرگ را نخواهد داشت .اُرد

  17. بزرگ : توان آدمیان را، با آرزوهایشان می شود سنجید.

  18. باس : بزرگترین بدبختی آن است که طاقت کشیدن بار بدبختی را نداشته باشیم

  19. بایزید بسطامی : یا چنان نمای که هستی ، یا چنان باش که می نمایی .

  20. هرگز چهار چیز را در زندگی نشکن:
    اعتماد-قول-ارتباط-قلب
    زیرا زمانیکه اینها شکسته بشند صدا ندارند ولی دردشان شدید است.



منبع : ساحل خیال من کجای؟
http://sahlekhealman.persianblog.ir/post/42

به هنگام نکوهش هنگامه باران ، به بهره اش نیز بیاندیش

ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg



ارد بزرگ می گوید : به هنگام نکوهش هنگامه باران ، به بهره اش نیز بیاندیش .


ارد بزرگ می گوید : بارش باران تپش زندگی و مهربانی است .


ارد بزرگ می گوید : فرمانروای شایسته ارزش سربازان را کمتر از خود نمی داند .


ارد بزرگ می گوید : خردمندان همچون باران بر اندیشه های تشنه می بارند و دگرگونی های آینده را موجب می گردند .


ارد بزرگ می گوید : نم نم باران ، سبب بیداری خاک گشته و آن را شکوفا می کند ، خرد هم ناگهان پدید نمی آید زمانی بس دراز می خواهد و روانی تشنه باران .


ارد بزرگ می گوید : بارش باران از پستان گیتی ، فرزندان را در دل خاک جانی می دهد و زندگی را هویدا می کند و چه نیک مردان و زنانی که می بارند برای شکوفا شدن بستر آیندگان .


ارد بزرگ می گوید : باران مهر آسمان است نه بغض آن ، همانند آدمیان مهرورزی که می بارند و کینه توزانی که خشک و بی نشانند .


ارد بزرگ می گوید : روزهای سخت بهایی ست که باید برای سرفرازی پرداخت .


انتخابات درست و سازنده

ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg



ارد بزرگ می گوید : انتخابات درست و سازنده ، ناجی کشور و نادیده گرفتن آن ، پگاه رستاخیزی هولناک است .


ارد بزرگ می گوید : انتخابات پرشگاه سیاسیون برای رسیدن به دستگاه دیوانی نیست اینجا خواست توده آدمیان برای درمان ناراستی هاست .


ارد بزرگ می گوید : کوچک کنندگان دایره انتخابات ، با بن و ریشه آن دشمن اند .


ارد بزرگ می گوید : آدمیانی که انتخابات نیک را بی ارزش می انگارند و آنانی که دانسته در بازی انتخابات نادرست رای می دهند هر دو به یک اندازه به سرزمین خویش پشت کرده اند .


ارد بزرگ می گوید : دودمانی که بزرگان و ریش سفیدانش خوار باشند ، به کالبد بی جانی ماند که خوراک جانوران دیگر شود .


ارد بزرگ می گوید : از آه و نفرین بزرگان و ریش سفیدان هر ایلی باید ترسید .


ارد بزرگ می گوید : مردم آدمهای بردبار را با ادب می دانند حال آنکه بردباری سنجشی درست نیست ! باید ادب آدمها را در آزمون ها سنجید و نه در سکوتها ...


ارد بزرگ می گوید : ادب خویش را هیچ گاه فرو مگذار ، با وجود آنکه مورد ریشخند باشی !


برای ماندگاری ، رویایی جز پاکی روان نداشته باش .

ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg



ارد بزرگ می گوید : برای ماندگاری ، رویایی جز پاکی روان نداشته باش .


ارد بزرگ می گوید : هر چه بلند پروازتر باشید تپش دلتان کمتر خواهد شد . فشار و دردهای روانیتان نیز .


ارد بزرگ می گوید : بی شرم ترین فرامانروایان آنهایی هستند که ناکارامدی و اشتباهات خود را به مردم نسبت می دهند .


ارد بزرگ می گوید : یکی از بزرگترین خوشبختی ها ، خدمت بیشتر به مردم است .


ارد بزرگ می گوید : میرآب ، به اندازه دهد ، همه دشت سبز خواهد بود .


ارد بزرگ می گوید : انتخابات مکان شعبده بازی دیوان سالاران نیست ! .


ارد بزرگ می گوید : امروزه ، انتخابات آزاد تنها راهکار ادامه زندگی سیاسی فرمانروایان است .


ارد بزرگ می گوید : انتخابات آزاد ، دشمن هیچ یک از باورهای توده مردم نیست .